آدم ها روح ندارن  اینو از جایی فهمیدم که روحشون گرسنه نمی شه ، اون ها فقط به فکر پر کردن شکم هستن اگر هم نیاز روحی ابراز می کنن صرفا بخاطر داشتن کسی هست که نیازهای طبیعیشون رو ساپورت کنه و همین مساله باعث ایجاد توهم عشق و عاشقی شده و بقول علامه جعفری نوعی تشریفات روانی نامیده میشه.اگر به این آدم ها چیزی عرضه کنی که صرفا خاصیتش برای روح هست تو بهترین حالت با یه لخند ژکوند میذارنش یه گوشه و  تا ابد کاری به کارش ندارن

از آدمها بگذریم ، من چه روح گرسنه ای دارم هرچی به خوردش می دم باز هم گرسنه هست هرچی میخوام سیرش کنم بازهم حریص تر میشه بدبختی اینکه نه طاقت خدارو داره و نه حوصله ی شیطان از شعر تا موسیقی تا مطالعه و نوشتن تا هرچیزی که بهم لذت میده رو می بلعه  و بازهم مثل یه کودک شکمو بی تابی میکنه بازد دنبال چیزهای خوشمزه تر هست و باز منو در به در می کنه تا براش چیزی پیدا کنم

من اگه روحم رو با هزاران نفر تقسیم کنم دنیا دیونه خونه میشه . هزار سلیقه و روح عصیانگر تو وجود من هست و صدای بهم خوردنشون منو به سکوت وا داشته . مثل پدری خسته که از شیطنت بچه هاش به ستوه اومده  ولی مجبوره که تحمل کنه . من همه چیز میخوام  هرآنچه که نیست رو می سازم و همیشه مشغولیتی دارم . در وجودم وصف هایی خارج از گنجایش روحم قرار گرفته . . .

من بی تابم

من بی خوابم

من دیوانه ام