بمناسبت درگذشت علی شریعتی
امسال هم سالهای رفته مانع از آن نشدند که نسبت به روز درگذشت علی شریعتی بی تفاوت باشم
کسی که هنوز هم مرغی به بی تابی او در آسمان اندیشه بال نزده و اینچنین پیوندی بین عشق ، دین و انسانیت برقرار نکرده
علی شریعتی
کسی ک به واسطه ی کتابهایش نمی توان اورا شناخت
حتی به واسطه ی جملات قصاری که بسیار درست و غلط از او نقل شد
و به واسطه ی کج فهمی ها ، سواستفاده های زیادی به نفع خواهنده شد
شاید پر بیراه نباشد که بگویم شریعتی را فقط میتوان از درد مشترک و مقدسی شناخت که در روحش بود
و در کلماتش جاری می شد
دردی که او را بسیار سوزاند و مرا اندکی
دردی که او را وادار به فرا رفتن از محیط روشنفکری کرده بود
مسئولیتی که شریعتی برای خود ساخته بود یک جامعه بود نه صرفا یک محیط علمی و دانشگاهیی
طنین آوای او در بطن جامعه بود و نه فقط در کلاس درس
او همچون اسب های ارابه ی علویه خانم مسئولیت کشیدن کاروان مردم را داشت
و ابدا به این فکر نمی کرد که چیزی جدا از جامعه باشد
قبل و بعد از شریعتی چه بسیار کسانی که گفتند و نوشتند
و مریدانی چند گرد خود آوردند ولی مریدانی که مغلوب اسم ها و زیبایی واژه ها شدند وهیچ پیوندی با درد نداشتند
مریدانی که مجذوب شدند
جذبی نه از سر عشق یا درد مشترک
جذبی در خیل مجذوبان
همچون اشتیاقی که زنان به رنگ موی سال دارند
و امروز من متحیر از اینکه چه باید کرد
نظاره گر هستم
در جامعه ای که یا گرفتار عوام مطلق هستیم در هر قامتی یا شغلی یا جایگاهی
یا گرفتار آدمهایی اندک ولی مضر
از جنس نیمه موفق ها یا شبه روشنفکرها
که در هرم نادانی در سطحی بالاتر از عوام قرار دارند
و همینطور سطحی پایین تر از دشمنان دانا
واسطی هستند برای تبدیل آنچه دشمنان میخواهند به آنچه عوام باید بفهمند
و اینگونه است که
به حیله ی دشمن و جهل دوست
تخم جهالت را در بستر عوام می پرورانند
غافل ازینکه نفتی که برای خشکاندن ریشه ی فکردر جامعه ریخته میشود در نهایت به خودشان نیز می رسد
خدایا جامعه را از شر غلط فکرها محفوظ بدار