انتخابات و طمع شیاطین به ایران
در روزگاری که سیاست به مدد شبکه های اجتماعی و سبک زندگی شبه مدرن عرفی شده و گفتار هرچقدر بی مایه تر پذیرفتنی تر
در شرایطی که عموم مردم درک نادرستی از سیاست دارند و بدون شناخت از کلیات با اتکا به جستجو در گوگل و با بسط تجربیات شخصی خود به جمیع موضوعات ، جهت گیری کرده و بدون شناخت کل ، جز را تفسیر می کنند
در این دوران طلایی برای آدم های نیمه موفق که به واسطه ی رشد در یک وجه ، مدعای فهم در غالب امور هستند و به پشتوانه ی موفقیت ظاهری خود و با حربه ی استهزا به مقابله ی با دلیل و منطق می روند
در شرایطی که گرچه همه می دانند مشکل چیست ولی درصد بسیار ناچیزی می دانند که مقصر کیست و با حافظه ی تاریخی نابود شده ی خود مجدد به استقبال فریب های کهنه رفته و این چرخه را ادامه میدهند...
در این حال ، صحبت کردن از سیاست ، خصوصا برای کسانی که شهره به این امر نیستند برای عموم مردم که تنها از اکثریت پیروی می کنند پذیرفتنی نیست
ولی با همه ی این حرفها و با تمام سختی ها باید گفت ؛
به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل...
هرچند دلایل بسیاری برای حرف خودم دارم ولی از این نمی توان غافل بود که ؛
افرادی که بدون دلیل باور کرده اند را نمی توان با دلیل قانع کرد...
پس ناچارا رشته ی سخن را کوتاه کرده و تنها به این توصیه ی خواهش گونه بسنده و از عموم دوستان درخواست کنم نسبت به آینده ی خود بی تفاوت نباشند و اجازه ندهند که با انتخاب غلط ایران رنجور امروز ما در چنبره ی قدرت های غیرالهی گرفتارتر شود
در این واپسین ساعات توجه کنیم که آتش دشمن کدام سمت را نشانه گرفته و بیشترین تخریب متوجه کیست؟
پرواضح است که سعید جلیلی...
و همین طور از چه کسی بیشترین حمایت را کرده و خواهان پیروزی اوست ؟
مسعود پزشکیان
فهم چرایی این مساله به انتخاب صحیح ما کمک بسیاری میکند
چه بسیار دردناک است که گفتنی های بسیاری را باید پنهان کرد،چون کمتر کسی حوصله ی خواندن دارد و از آن کمتر توان فهمیدن...
یک سینه حرف هست ولی نقطه چین بس است...