کسی که با همه یعنی در سطح همه است.کسی که رنگ زمانه به خود می گیرد، رنگ همگان را به خود می گیرد، با همگان تفاهم دارد و در سطح موجودات و با وضع موجود به هر شکل و هر بُعدش منطبق است.این آدم احساس تنهایی و احساس تک بودن و مجهول بودن نمی کند، چرا که از جنس همگان است!انسان به میزانی که به مرحله انسان بودن نزدیک تر می شود احساس تنهایی بیشتر می کند، میبینیم اشخاصی که عمیق ترند اشخاصی که دارای روح برجسته تر و ممتاز ترند، از آن چه که توده ی مردم هوس روزمره شان است و لذت عمومیشان بیشتر رنج می برند و یا میبینیم کسانی را که به میزانی که روح در آن ها اوج می گیرد و اندیشه ی تعالی پیدا می کنند، از زمان و جامعه فاصله می گیرند و در زمان تنها       می مانند.شرح حال نوابغ را اگر بخوانیم میبینیم که یکی از صفات مشخص این نوابغ تنهایشان در زمان خود آن ها بوده است و در زمان خودشان مجهول اند، غریب اند و در وطن خویش بیگانه اند و آن ها و اثرشان را و سخنانشان را و سطح اندیشه و هنرشان را آیندگان بهتر می توانند بفهمند احساس خلاء مربوط به روحی است که آنچه در این ابتذال روزمرگی وجود دارد نمی تواند سیرش کند. درد انسان، انسان متعالی تنهایی و عشق است که به میزان رشد تعالی این احساس رنج آورتر می شود 

و میبینیم، علی(ع) در میان جمع یارانش تنهاست و بعد می بینیم که نیمه شب های خاموش مدینه را ترک می کند و سر در حلقوم چاه می نالد.در زبان فارسی ما هنوز نهج البلاغه ای که مردم بخوانند وجود ندارد

 تنهایی مگر چیست؟

از تئاتر نویسی مانند برشت حداقل پنج اثر که به فارسی، بسیار خوب ترجمه شده   می توان نام برد، از نویسندگان معمولی همه جای دنیا آثار متعدد و فراوان به بهترین نشر و چاپ منتشر شده اما هنوز بعد گذشت قرن ها سخن علی که به زبان فارسی که نسل ها بخواند و بفهمد وجود ندارد و هنوز ملتی که تمام هستی اش را در راه عشق علی (ع) نثار کرده از علی (ع) کلمه و سختی درست نمی شناسد این این که علی (ع) در اوج ستایش هایی که از او می شود مجهول مانده است، این است که علی در میان پیروانش هم تنهاست.(علی (ع)حقیقتی بر گونه اساطیر)