رشد عمومي فهم و فرهنگ مردم و همچنين عطش رهايي از سنت ها و باور هاي قديمي موجب شده تا برخي با گرفتن قيافه هاي به ظاهر روشن فکر  توام با حس شدید مطرح شدن در صدد زنگار جدايي از پيکر جامعه شده.در اين ميان درصد بسیار ناچيزي را حق جو ها و مابقي را مغرضاني را تشکيل مي دهند که با پوشاندن عقايد پوچ و مسخره خود در پشت اسمهاي دهان پر کن با تشکيل جناح ها و دسته جات مختلف و با چيدن خشت بر ستون باورهاي همفکران خود به تفکرات آنها جنبه جامعي داده و همراه همنوعان خود که آمادگي کامل در جهت نشخوار کردن تفکراتشان را دارند براي آزادي دادن به انسان دست به دامن شيطان شده اند

نمونه يکي از اين شخصيت ها هموطن ناگرامي بهرام مشيري مي باشد که طبق سفارش صاحبکاران خود و در یک سیر رو به افول از لحاظ فکری با انديشه اي کاملا مسموم در تلاش است تا با ادله تاريخي بستر فکري همنوعان خود را با خطوط کج و معوج نمو بدهد و در اين زمينه مبتکر حرفهايي است که حتي ساده ترين و بی سوادترین انسان ها آن را مضحک به حساب مي آورد.برای مقابله به دین و سنت های قدیمی دست به دامن همان مخالفت های قدیمی شده و حرف جدیدی ندارد. تصویر ویدویی که نشانگر محیطی کتابخوانه اي و همچنين داشتن چند کتاب روی میز براي استناد نه تنها به اين فرد شخصيتي نمي بخشد بلکه طيف خاصي که از اين فرد حمایت مي کنند ذره آبرويي که اهل علم براي قداست کتاب قائلند از بين برده اند

در يکي از اين سخنراني ها که در مورد فرقه بهايي مي باشد سخناني  جاري مي کند که حتي بهائيان در طول تاريخ 160ساله خود با آن روبرو نشده اند.از جمله اينکه محمدعلي باب که از نظر بهائيان ظهور محسوب شده در ديدگاه مشيري روشنفکري است که براي رهايي مردم ايران از بند خرافه مهدويت که از عقاید شیعیان می باشد تمام خطرات اين ادعا را پذيرا شده و حرکتي نو را آغاز مي کند تا به مردم بگوید که ظهور دروغی می باشد که زائیده فکر شیعیان است و به نوعی خواستار پایان بخشیدن به این دروغ هزار ساله است
صحبت من از حق يا ناحق بودن بهائيت نيست فقط و فقط به اين موضوع مي پردازم که اگر باب در تفکر بهائیت ظهور است پس چرا در تفکر مسلمانان خرافه محسوب مي شود و اگر باب ظهور نبوده و تنها يک روشنفکر است
پس 160سال بهائيان چه مي گويند؟
نکته جالب تر اين که هيچ نظر یا حمله خاصی به يهود و مسيح و زرتشت ندارد که از ادیان گسترده جهان و همچنین به لحاظ تاریخی ماقبل اسلام هستند ندارد که  البته بنا به روند تاریخ می بایست این ادیان بیشتر از اسلام دچار خرافه بشوند.معتقد است در ميان همه خرافه ها و جهالت ها تنها و تنها اسلام است که مخالف آزادي بشريت است!
 به عنوان یک شیعه باعث افتخار من و همه ی مسلمانان است  که اسلام  همچنان در ميان اين همه تبليغ و هجمه هاي دشمنان همچنان قدرت سازندگي خود را حفظ کرده و به حکم چراغ ايزدي همچنان کوکب هدايت حق جويان مي باشد